- دوشنبه ۲ شهریور ۹۴
- ۱۶:۴۴
"ما در عصر تولید اضافی زندگی می کنیم. به محض اینکه کالایی تولید می شود به آشغال بالقوه بدل میگردد...
آنچه در مورد اشیای آشکار و مرئی صدق می کند در مورد ذهن و روح نیز مصداق دارد. تولید اضافی اطلاعات و اندیشه ها فقط اندکی با تولید اضافی اشیاء تفاوت دارد. در هر دو مورد کمیت جای کیفیت را می گیرد.
اجداد ما با کتاب مقدس و تعداد معدودی کتاب روزگار می گذراندند که نه فقط آن ها را می خواندند بلکه به یادشان نیز می سپردند. تلویزیون مجهول و ناشناخته بود. روزنامه هایی که می خواندند فقط شامل چند صفحه بود. اطلاعات کمتری در اختیار مردم گذارده می شد، اما انسان زمان بیشتری برای سنجیدن اطراف و جوانب چیزها، و مشاهده مردم و طبیعت در اختیار داشت. از آن همه، خیلی ها توانستند دیدگاهی از زندگی را روی هم بگذارند و آنگاه توانستند آن را بپذیرند. اما امروز؟
همه ی ما در سیلی از اطلاعات و اندیشه هایی زندگی می کنیم که اکثرا به محض پدید آمدن به زباله بدل می شوند...
سیل زباله مادی چیزی است که نباید آن را دست کم بگیریم. این سیل نواحی سرسبز بیرون شهر را به هم می ریزد و می تواند آب و هوا را مسموم کند. اما زباله عقلی خطرناک تر است چون ذهن را مسموم می کند. و انسان هایی که ذهن شان مسموم است قادرند دست به اعمالی بزنند که پیامدهایش ممکن است تغییرناپذیر باشند."
روح پراگ- ایوان کلیما
+ بالاخر این کتاب را تمام کردم، از سال 89 که خریدمش شروع به خواندن کردم اما هیچ وقت آنقدر کشش نداشت که ادامه اش دهم! البته جملات فوق العاده ای دارد و بعضی از مقالاتش را خیلی دوست داشتم اما در کل حوصله ام زود سر می رفت، نمی دانم بخاطر این بود که جدی خوانی هایم کم شده یا کلیّت کتاب برایم جالب نبود!
به هر حال اگر اهل مطالعه درباره فرهنگ و ادبیات و تاثیر آن بر شرایط جامعه هستید گزینه خوبی ست.
+ یادم است سمیرایی این کتاب را یک شبه و با اشتیاق خواند، بعدش هم گفت الان حس انقلاب دارم!
+ الان که فکر می کنم می بینم کتاب سنت و سکولاریسم را در همان دوران چند روزه خواندم. شاید به خاطر اینکه موضوعاتش برایم ملموس بود اما روح پراگ نه!