شیمیست خط خطی

می نویسم تا یاد بگیرم شادی را در عمق وجودم پیدا کنم

اندر فواید جدید الاکتشاف ماه رمضان

  • ۱۹:۰۰

یکی از خوبی های ماه رمضان که امسال کشفش کردم اینه که آخر هفته ها کسی ناهار دعوتمون نمیکنه که بدنبالش کل روز رو نداشته باشیم! بعدشم شب خسته برگردیم خونه و ساعاتی بعد صبح شنبه خود را آغاز کنیم :| می دونید آدم هر قدر هم برون گرا و اجتماعی و دوستدار مهمونی رفتن باشه از یه جایی به بعد کم میاره واقعا! یک ماه استراحت پدیده لازمی بود که خدا قسمتمون کرد...

و بدین سان دارم از آخر هفته لم داده جلو لب تاپ و رسیدگی به کارهای شخصی لذت میبرم :))

قدرت عجیب عطرها

  • ۰۰:۲۳

متوجه شده اید حس بویایی چه قدرت عجیبی در زنده کردن خاطرات دارد؟! دوباره حسی که آن زمان داشتی با همان شدت یک جایی از وجودت بیدار میشود...

عطرها به طرز عجیبی این خصلت را نشان میدهند! مثل همین شیشه دوست داشتنی لامور، وقتی خریدمش مطمئن بودم زمستان ها مشتری همیشگی‌اش میشوم، اما برای همان سال ماند...

آن سال، اتفاقات بزرگ و دلنشینی برایم افتاد که باید این عطر یادآورشان باشد، اما نمیدانم چرا مدام آن یک هفته لعنتی را به رخ می‌کشد، آن هفته‌ای که دنیا برایم به آخر رسیده بود، حتی نفس کشیدن هم میتوانست قلبم را چنان فشرده کند که بغضم بترکد... هنوز هم یک پاف کوچکش من را به آن روزها پرتاب می‌کند! الان که نگاه میکنم نمیفهمم چطور پشت سر گذاشتیمش، فقط سپرده بودم دست خدا...

حالا هم که نزدیک بهار است، عطر تازگی هوا، حس‌های خوب و شور و نشاط آدم‌ها... برای من حس دیگری دارد، یادآور روزهای اول ازدواجمان است، ذوق و هیجان هر قرار تازه، شمردن روزها تا رسیدن به آخر هفته، تصمیم گیری برای "چه لباسی بپوشم" :) چشم و گوش سپردن به موبایل لعنتی که کی زنگ میخورد یا پیامک میرسد...

ده سال دیگر هم عطر این روزها همینقدر نوستالژیک است؟ نمیدانم!

 

* این پست دوست داشتنی را اوایل اسفند نوشتم، همان زمانی که دنبال عطر جدید بودم

 

چالش های خانه داری!

  • ۱۲:۴۴

چرا اصلا به نظر نمیاد خانه داری اینقدر سخت باشه؟!!

بخاطر امتحانم از بعد عروسی تا هفته پیش همه یاری رسانی میکردند و من رسما چند روزه آشپزخانه و ضمایمش رو افتتاح کردم. هر روز صبح تا عصر دانشگاهم و بعدش باید به حجم انبوه کارهایی که تمام این مدت لیست کردم که "بعد امتحان انجامش میدم" رسیدگی کنم، و البته که کارهای روزمره هم هست. خدا رو شکر آقای همسر به برابری زن و مرد کاملا معتقده و بخشی از کارها به عهده ی خودش هست، اما بازم وقت کم میارم!

خیلی چالش جالبیه! بهرحال که دارم تمرین مدیریت زمان میکنم اساسییی.

آخر هفته قراره مهمونی بدیم، به مناسبت زندگی جدید و تولد من و آقای همسر (دو روز فاصله سنی داریم :)) و کلا هر گونه مناسبتی که اول ازدواج براش مهمونی میدن و اینا، دیگه همه رو یکی کردیم. الان هم فقط منو رو تنظیم کردیم! این دو روز که تا شب درگیرم. بعدش باید برم سر وقت آماده سازی و...

جای خوشحالیه اگه برام آرزوی موفقیت کنید. با تشکر :)

 

* در راستای تشویق خودم و اینکه بعدا ببینم چقدر پیشرفت کردم، شاید یه مجموعه پست هایی با مضمون چالش خانه داری بذارم :))

پیش به سوی ناشناخته ها...
Designed By Erfan Powered by Bayan