- چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۳
- ۲۰:۳۰
- نوشته هایی که راجع به افغانستان منتشر می شوند همیشه برام جالب هستند و خب دروغ چرا با اشتیاق هم میخوانمشان :دی حالا چه به قلم خالد حسینی باشد چه محمد حسین جعفریان و چه حتی رضا امیرخانی! من هم مثل این دوستان معتقدم اصلا حق همسایگی را در مورد این کشور هم زبان بجا نیاوردیم.
لازم نیست اثرات منفی مهاجران غیرقانونی را برایم بشماریید، همه مان میدانیم. اما این اثرات را خودمان انتخاب کردیم وقتی گرفتن ویزای اروپا برای آن ها راحت تر از گرفتن ویزای ایرانه! و خب طبیعی ست همه آن هایی که غیر قانونی وارد می شوند جزء قشر سطح بالای افغان نباشند. بگذریم صحبت راجع به این همسایه و ذهنیت و رفتارهای غلط اغلب ما ایرانی ها در این مورد خودش مثنوی هفتاد من می شود!
- یکی از بچه های کلاسم یه دختر افغان واقعا دوست داشتنیه، این دختر واقعا نکته سنج و درسخونه و خیلی هم خوشرو و خوش اخلاق، به شخصه خیلی به آینده اش امیدوارم :دی دیروز بالاخره رودربایستی رو گذاشتم کنار و موفق شدم ازش بپرسم از کدوم قوم هستند و اهل کدوم ولایت (افغان ها به شهر میگن ولایت)، برام توضیح داد و البته چون ایران به دنیا اومده تا حالا اونجا رو ندیده. قراره بعد از قبولی کنکور برای گرفتن ویزای دانشجویی بره کابل تا اجازه ثبت نام تو دانشگاه رو بهش بدهند. تمام مدتی که حرف میزد و من کنجکاوی میکردم تعجب و خوشحالی رو همزمان تو چشم هاش میدیدم براش جالب بود یکی از معلم هاش راجع به افغانستان اطلاعاتی داره و حتی دوست داره اونجا رو ببینه. و منم کلی خوشحال بودم که اینقدر با افتخار راجع به هویتش صحبت میکنه، بله همچین معلمی هستم من :دی
- حکایت های معلمی
- ۳۴۰