شیمیست خط خطی

می نویسم تا یاد بگیرم شادی را در عمق وجودم پیدا کنم

نمی دانم چرا در این دوسال کمتر راجع به خاطرات معلمی ام نوشته ام!

  • ۲۳:۴۷

در تمام این مدت هروقت یکی از بچه های دانشگاه برای رفع یکی از مشکلات آزمایشگاهی، نرم افزاری، دستگاهی و... با من تماس می گرفت، آخر من معروف به حلّالِ مشکلاتم (دونقطه تواضع)، بدون استثنا حالم را می پرسیدند و اینکه چکار می کنم:

- تدریس می کنم

- کجا؟

- دبیرستان

- دبیرستان؟!!! چرا پس حیف نیست؟ فکر کردم با اون همه فعالیت کارآفرینی الان یه شرکتی برا خودت راه انداختی یا حداقل تو یه پژوهشکده مشغول کاری! حالا چرا نرفتی دانشگاه درس بدی؟! :/

خب معلوم است که توی ذوقم می خورد مخصوصا که معلمی شغل محبوبم نبود و به خاطر شرایط خاصی (یک جور رودربایستی) مجبور شده بودم پیشنهاد تدریس مدرسه را قبول کنم. خلاصه جوری بود که آخرِ سال اول موقع امضا قرارداد سال بعد بغض کردم و با خودم گفتم یعنی این قرار است همه آینده من باشد؟! تا اینکه تابستان طلایی آن سال شروع شد و من با مرکز تحقیقات معلمان آشنا شدم، در واقع دو دوره اجباری را باید می گذراندیم، اما آنقدر به من خوش گذشت و آنقدر با معلم های جالب آشنا شدم که به کلی دیدگاهم تغییر کرد. بعد هم سال تحصیلی جدید برایم جذاب شد و خیلی چیزها از دانش آموزان و سایر همکارها یاد گرفتم، چون نگاهم نسبت به قبل عوض شده بود :) و الان مطمئنم در آینده نزدیک که موسسه پژوهشی خودم را اداره می کنم تدریس را هم ادامه می دهم :دی

در حالی که در کشورهای پیشرفته معلم ها شأنِ اجتماعی بالایی دارند، از میان افراد باهوش و درس خوان گزینش می شوند و در کل شغل سطح بالایی است. از دید جامعه ما، معلم ها آدم های راحت طلبی هستند که پول مفت می خورند، چون فقط از صبح تا ظهر کار می کنند و کلی هم تعطیلات دارند، چون در جامعه ما کمیت مهم تر از کیفیت است و آن کارمندی که از صبح تا شب توی اداره شان وقت کشی می کند و پنج شنبه ها و نوروز و تابستان هم باید برود سر مثلا کارش بیشتر زحمت می کشد! پس حق دارد حقوقش بیشتر باشد. اصلا هم مهم نیست که معلم ها تعلیم و تربیت نسل آینده را به عهده دارند، مهم نیست که حتی تربیت و هدایت صحیح یک نفر می تواند سرنوشت یک نسل را عوض کند، فقط مهم ساعات کاری و تعطیلات است. تازه کار یدی و سنگین هم که نمی کنند! آخر باز در جامعه ما آنکه زور بیشتری میزند باید موفق تر از آنی باشد که از فکرش استفاده می کند!

اگر والدینت معلم باشند و خودت هم مدتی معلمی کنی تازه متوجه این نگاه های عجیب می شوی. آنوقت می فهمی جامعه ای که آموزش و پرورش اولویت اولش نباشد محکوم است به اینکه جهان سومی باقی بماند!

م. ج.
تدریس فارغ از نگاه ها و درآمد مالیش... اتفاق خوشایندیه...
خوش بحالتون...
بله واقعا اتفاق خوشایندیه :) مرسی :)
negar .s
محبوب ترین شغل برای من معلمی بوده و هست :))
بابام معلمه.. همیشه گفتم بدبخت ترین و مظلوم ترین اقشار جامعه معلم ها هستن..
طفلک معلم ها :|
خب باید نگاهمونو عوض کنیم، همین تغییر نگاه قدم بزرگی در ایجاد حس خوب در معلم هاست...
یک مردِ جدّی
بدون در نظر گرفتن این حرف ها ، "معلم" بودن را دوست میدارم :-)
چقدر اینجا طرفدار داره این شغل! :)
آلبرت کبیر
مشکلات فرهنگی ما یکی دو تا نیس که بخوایم بشینیم در موردشون غرغر کنیم چیزی درست نمیشه :)
مسئولین باید به فکر باشن که نیستن
پس بهتره اصلاح دید اجتماعیو از خودمون و خونوادمون شروع کنیم تا شاید نسل بعد بهتر شکل بگیره :)
هعی این دل خونه...
بلی باید از خودمون شروع کنیم :) من که دیگه الان نگاه خیلی فاخری به معلمی دارم :))
دِلا
معلمی رو همیشه دوست داشتم. ولی خُب شاید فکرش رو هم نمیکردم که یه روز خودم معلم بشم.

تدریس کردن، بهترین اتفاقِ کاریمه.
کار سخت ولی خوشایندیه :)
آی دا
من همیشه عاشق تدریس بودم
برنامه ریزیم برای آینده هم همینه....
:)
امیدوارم طبق برنامه هات پیش بری :)
سمیرا
تو هنوزم نگاه فاخری به معلمی نداری. شرط میبندم یه معلم بیاد خواستگاریت چندان از رزومه اش حال نخواهی کرد
یعنی با این نظر له ام کردیا :/
خب این که دلیل نمیشه ممکنه یه پزشک هم بیاد و من از رزومه اش! خوشم نیاد یا هر شغل دیگه ای! من مشکلم با وابستگی روتین به یک سازمانه و عدم ریسک پذیری، حالا شامل حال هر شغلی که بشه! خب ازدواج فرق داره!
آلبرت کبیر
بابا فاخر :))
:)))
مستر نیمــا .
خب مگه ماهی چند ساعت مقرری دارین؟؟
در مقایسه با بقیه خیلی کمه!
ولی در کل تو ایران درآمده همه اقشار کمه به نسبت به کاری که انجام میدن
آره خیلی کمه ولی همینم از دید خیلیا واسه این شغل زیاده!!!
واقعا :/
سمیرا
به نظر من که کاملا دلیل میشه. ماها یه چیزایی رو میپذیریم. من ته تهش فک میکنم مهندس بودن بهتر از معلم زبان بودنه. یعنی الان حس میکنم تو ناخوداگاهم این باور رو دارم. حتی اگه معلم تافل باشم که مثلا خیلی باکلاستر به نظر میاد. ولی وقتی یکی ازم میپرسه شغلت چیه سعی میکنم با حس خوب بگم معلم زبان. بعععله. واقعا هم درس دادن رو دوس دارم. واقعا هم تو کارم نسبتا موفق به حساب میام. واقعا هم حس بهتریه نسبت به اون موقع که اسما با رشته ی خودم کار میکردم. اما یه چبزایی هستن که بهشون میگیم core belief. این طبقه بندی ها کور بلیف نیستن تو ذهن ما. اما بهش نزدیکن. ماها ناخواداگاه برای برچسبهای ادمها ارزش زیادی قائل هستیم.بله. قطعا معلمی برچسب خوب و خوشکلیه.اما همیشه تو ذهنمون برچسبهای خوشکلترهم داریم و بعید میدونم خود تو واقعا بنظرت برچسب یه معلم عالی از برچسب یه شیمیست عالی خوشکلترباشه. همونی که تو مرک کارمیکنه. اما خب، قطعا اگه بشه دوتا شو باهم داشت عالیه. چون اون موقع برچسب خوشکل معلمی به برچسب خیلی خوشکل شیمیستی اضافه میشه.
کاملا باهات موافقم
این برچسبه در ما نهادینه شده. شاید اگه ژاپن یا سوئد بودیم، جایی که معلمی خیلی شغل های کلاسیه، اینجوری حس نمی کردیم.
منم که گفتم کنار کار پژوهشی ادامه اش میدم، اینکه معلمی شغل محبوبم نیست فقط به نگاه ها ربط نداره خودت میدونی که دلایل دیگه هم هست. ولی الان حس بهتری بهش دارم :))
©[زهرا] خسروی
یادمه بابام قبلا معلم تاریخ بود و من یکی از کنجکاو ترین دختر کوچولوایی که هر روز خبر ناصرالدین شاه و ازش میگرفتم/:
چقد من آخه روشن فکر بودم ااا!
:))))
ال استریت
به نظرم تدریس باید خیلی سخت باشه
تدریس سخت نیست، معلمی سخته! یعنی قسمت سختش ارتباط برقرار کردن و تاثیر گذاری هست وگرنه صرفا درسی رو توضیح دادن فقط فن بیان میخواد!! :)
mohsen mhbt
با اینکه پدر و مادرمون هردو معلم بودن و هستن ولی هیچکدوم از ما بچه هاشون دوست نداشتیم معلم بشیم ولی الان که خودم کارمند شدم (از صبح تا شب+پنجشنبه ها) نظرم عوض شده!
این نگاهی که شرحش دادید توی اداره ما هم نسبت به معلم ها وجود داره ولی من همیشه نطر مخالف خودم رو بهشون گفتم
پدر و مادر من هم معلم هستند :) خب انگار تو این کشور باید یا معلم باشی یا بچه معلم تا در این باره روشنگری کنی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیش به سوی ناشناخته ها...
Designed By Erfan Powered by Bayan