- دوشنبه ۲۸ دی ۹۴
- ۱۱:۲۰
نمی دانم کجا خواندم یا شنیدم که مردم جامعه ما دچار یک نوع اعتیاد به اسم پاساژگردی شده اند، یعنی بدون قصد خرید علاقه دارند مغازه ها، پاساژها و بازارها را بگردند. در واقع این ماجرا تبدیل یک نوع تفریح شده است.
مدتهاست به این نتیجه رسیده ام که علاوه بر پاساژگردی یک تفریح مشابه هم به خلقیات بخشی از جامعه اضافه شده است، تفریحی به نام خواستگاری!!!
به عنوان کسی که تجربه جلسات متعدد خواستگاری سنتی و غیرسنتی را داشته است (درحال حاضر با آقای خواستگار شماره 20 مشغول گفتمان هستم- به جز موارد زیادی که تلفنی رد شده اند) این مطلب را می نویسم، وجود خواستگارهای زیاد شاید در ابتدا جالب باشد و حس محبوبیت به هر دختری بدهد اما درنهایت تبدیل به یک پروسه فرسایشی خسته کننده می شود.
از آنجایی که در جامعه ما به طور معمول آقایان پیش قدم می شوند خطاب به آن ها می گویم، لطفا قبل از هر اقدام تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید، ویژگی هایی را در نظر بگیرید و فقط به خواستگاری فردی با همان ویژگی های اصلی بروید. می دانید دخترها مثل لباس نیستند که بگویید، حالا بگذار بپوشم شاید بهم بیاد!
هستند دخترهایی که بی خیال خواسته هایشان می شوند تا ازدواج کنند اما چند درصد این ازدواج ها موفق است؟ و از آن مهم تر طیف گسترده دختران امروز هستند که زیر بار تعیین تکلیف های ملوکانه برای تحصیل، اشتغال، حجاب، ارتباطات، سبک زندگی و... (چه سختگرانه و چه سهل گیرانه) نمی روند و ترجیح میدهند به زندگی فردی دلخواه خودشان ادامه دهند و نتیجه اش میشود همین خواستگاری های مداوم! پس لطفا قبل از اینکه به سراغ دختری بروید، ارزش های خودتان را با ارزش های او مقایسه کنید، مطمئن باشید هیچ کس تغییر عمده ای نمی کند!
اوایل می خواستم برای بعضی خواستگاری ها یک پست بگذارم، اما بعد به نظرم رسید خیلی وبلاگم خاله زنکی می شود :دی بی خیال شدم. این پست را هم خیلی وقت پیش نوشتم، زمانی که آخرش اضافه کردم در حال حاضر حالم از هر نوع خواستگاری بهم می خورد و دلم می خواهد فعلا در آرامش فکری زندگی عادی ام را ادامه دهم. اتفاقا همینطور شد و مدتی را به دور از هیاهوی خواستگارها به سر می بردم و انتشار این پست هم به تعویق افتاد (اساسا به هر گونه اشاره به خواستگاری آلرژی گرفته بودم). تا اینکه همزمان با خواستگاری رفتن برای آقای داداش و ازدواجش، آقای خواستگار شماره 20 پیدایش شد و مرا یاد این نوشته انداخت، که باز هم تنبلی کردم بعد از حدود سه ماه پست میگذارم :)
پی نوشت1: پذیرای کامنت هایی مبنی بر اینکه دخترها پرتوقع اند و... نیستم، شاید در بعضی موارد همینطور باشد اما آقایون لطف کنند و به خواستگاری دختری بروند که سطح توقعشان باهم بخواند!
پی نوشت2: حرفهایی که گفتم بر مبنای تجربیات خودم و دوستانم بوده است، شاید افراد دیگر تجربیات متفاوتی داشته باشند. اما در این جامعه آماری از قضا دارای تحصیلات عالیه که وضع به این منوال بود!
پی نوشت3: بر مبنای همین استدلال برای آقای داداش فقط یک خواستگاری رفتیم و همان هم ختم به خیر شد :))
- ۷۶۵