- سه شنبه ۷ دی ۹۵
- ۱۸:۲۸
وقتی این پست شباهنگ رو خواندم کلی ذهنم درگیر این قسمت ها "به نویسندهها هم دل نبندید. اونها هم رفتنین."هیچ کس برای همیشه در کنار شما نخواهد موند، شما هم برای همیشه در کنار کسی نخواهید موند. با این واقعیت تلخ کنار بیاید." شد!
البته که این یک قانون بدیهی ست، ولی تا الان بهش فکر نکرده بودم! این که مثلا ده سال دیگه از خودت بپرسی زمانی دختری رو می شناختم که شریف درس می خواند و ارشد زبان شناسی گرفت، الان کجاست؟ یا جولیکی که عاشق پست ها و ادبیات خاص و سلایقش بودم الان در چه حالیه؟ شاید حتی اسم فا نو رو روی یه کتاب ببینم و یادم بیاید این خانم نویسنده زمانی به من افتخار داد داستان های کوتاهش رو بخوانم. نگین بعد از فارغ التحصیلی مشغول چیه؟ و و و...
می دانید روبرو شدن با این واقعیت که هیچ چیز ثابتی وجود ندارد، آدم را غصه دار میکند :(
* برای همگی تون آرزوهای خوب دارم، شاد باشید همیشه.
* دیروز خیلی اتفاقی فایل تولد یکسالگی رادیو بلاگی ها که از مدتها قبل روی گوشیم بود، پلی شد. خدای من چقدر صداهاتون با تصور من متفاوت بود! البته الان که فکر میکنم میبینم تصوری از صداهاتون نداشتم، بیشتر قیافه ها یا واکنش ها و حس و حالتون رو تصویرسازی میکنم، ولی بازم برام جالب بود :)
* عنوان هم از محتوای همون پست نسرین هست :)
پ. ن. : هنوز هم دانشکده هستم و منتظر آقای همسر که تشریف بیارن بریم خریدهای مهمونی رو انجام بدیم!
- ۵۲۷