- دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
- ۲۳:۰۰
نمی دانم برای شما هم پیش آمده یا نه گاهی nتا ترانه هست که چندبار می شنوی و هربار حس خوبی می گیری، یا کلی شعر نو میخوانی و لذت می بری، اما یک دفعه برمیخوری به یک غزل از شعرای قدیم و متوجه می شوی با یکی دو بیت چنان قشنگ حست را توصیف کرده که همه آن شعر و ترانه ها نتوانستند حتی به موفقیت پنجاه درصدی اش برسند!
این چند بیت را در دیوان عراقی دیدم:
چون ندارم همدمی با باد می گویم سخن/ چون نیابم مرهمی از باد می جویم شفا
آتش دل چون نمی گردد به آب دیده کم/ می دمم بادی بر آتش تا بتر سوزد مرا
تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم/ وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
-----------
+ واااای چه بارونی اومد امروز عصر :دی یک لحظه فکر کردم وسط پاییز هستیم! خدایا شکرت :)
- ۶۳۴