شیمیست خط خطی

می نویسم تا یاد بگیرم شادی را در عمق وجودم پیدا کنم

پاشایی زدگی

  • ۱۷:۵۴

تو دوران ارشد یک هم آزمایشگاهی داشتم که عاشق پاشایی بود، از صبح که وارد آزمایشگاه میشدیم تمام آهنگهاش را پلی میکرد تاااا عصر! اصلا از بس دز غم آمایشگاه بالا رفته بود واکنش هامون جواب نمیداد! :دی خلاصه بعد از اعتراض ما علاقه اش به یک آهنگ در روز تعدیل شد.

حالا از بعد فوت ایشون (پاشایی رو میگم) همون فضا در ابعاد وسیعتری شبیه سازی شده! اگر از رسانه ملی که مدام و به هر بهانه ای آهنگ های اون خدابیامرز رو پخش میکنه بگذریم، از خیل عظیم آهنگ پیشواز ملت هم بگذریم، دیگه از این بچه هایی که وقتی میبریمشون اردو و تو راه دست جمعی آهنگهاش رو میخونن نمیشه گذشت!!!! بابا به خدا بقیه خوانندگان محترم این ور آبی و اون ور آبی هم چشم انتطار ابراز محبت شما هستند لطفا دریابید...

عزاداری

  • ۱۱:۱۵

به نظر من اگر یکی از این تکیه های عزاداری و یا مساجد جلو در ورودی یک نوشته نصب می کردند با این مضمون که در این مجلس، عزاداری به شیوه سین سین برگزار نمی شود، کلی مجلسشان شلوغ می شد به خدا! الان چند سالی هست که به دلم مانده به آن عزاداری های قدیمی بروم که روضه خوانش شبیه یکی از همین پیرغلامانی باشد که هرسال قبل از محرم ازشان تجلیل می کنند :( خب چه اشکالی دارد این مداحان جدید هم این شکلی عزاداری کنند؟دلنشین تر است که!

  • ۳۰۴

حجم وسایل

  • ۱۷:۲۰

این هایی که تو فیلم ها نشان می دهد موقع اثاث کشی فقط با یک چمدان راهی خانه جدید می شوند فوتوشاپ است آیا؟ یا من طفلک کلی وسیله دور خودم جمع کردم؟! هر جور حساب می کنم کمتر از دوتا چمدان بزرگ و هفت هشت تا کارتن اصلا راه ندارد!

  • ۲۵۲

یک رابطه غم انگیز

  • ۱۸:۵۲

* جدیدا فهمیدم یک رابطه غم انگیز وجود دارد:

هر چه تعداد دوستانت بیشتر باشد، بیشتر احساس تنهایی می کنی!

 

* بعضی آدم ها خوب نمی بینند و بعضی دیگه، خوبی رو ...

  • ۳۱۰

تحمل

  • ۱۶:۳۰

تحمل، حتی اگر با اصیل ترین هدف ها نیز توجیه شود، هرگز نباید به معنای تحمل تعصب، و تحمل کسانی باشد که آماده اند آزادی یا حق زندگی هر کس دیگری را محدود کنند.

"روح پراگ - ایوان کلیما"

حرف هایی که خوردم!

  • ۲۱:۴۴

از کی حرف هایم را بجای گفتن خوردم؟ از کی دیگر جواب حرف های بی حساب و بی منطقی های آدم ها را ندادم؟ یادم نیست! ... شاید از وقتی که کلمه مصلحت اندیشی را توی مغزم فرو کردند (این حرفت به مصلحت نیست دختر!)، شاید هم از وقتی فهمیدم منافع و به خطر افتادنشان چه معنی دارد!

هر چه که هست یک وقت هایی این حرف های نزده آنچنان راه گلویم را می بندند که احساس خفگی می کنم، اما دیگر شجاعت بیانشان را از دست داده ام :( مدتی هست که دارم تمرین شجاعت می کنم هر چند که ضربان قلبم بالا می رود و حرف در گلویم می شکند ... از کی اینقدر ترسو شده ام بی آنکه متوجه باشم؟!!

  • ۲۸۶

اوریگامی آرامش!

  • ۱۸:۴۳

انگار هر چی بزرگتر می شویم رسیدن به آرامش سخت تر می شود... قدیما وقتی با کسی بحث می کردم یا حالم گرفته می شد، می نشستم یک گوشه، زل می زدم به روبرو و تقریبا به چیزی فکر نمی کردم، بعضی وقت ها هم می خوابیدم که باز هم به چیزی فکر نکنم، اینطوری بعدش حالم بهتر می شد.

اما چند سالی هست که در این جور مواقع اوریگامی درست می کنم، بیشتر گل سوسن و گاهی هم درنا و پروانه! یک کاغذ A4 برمی دارم، کلی مربع با اندازه های مختلف ازش می برم و به شکل های کاغذی کوچک و بزرگ تبدیلشان می کنم. با اینکه از کار دوم به بعد یک جورایی روتین می شوند اما باز هم تاثیر زیادی در خالی کردن ذهنم دارد. الان دو روزی هست که سطل زباله اتاقم پر شده از گل های سوسن و پروانه های کاغذی ...

  • ۳۸۱

زندگی را آغاز کن

  • ۰۷:۳۰

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی،

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند،

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برده ‏ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی،

به آرامی آغاز به مردن می‏کنی...

اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی،

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی...

اگر هنگامی که با شغلت‌ شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رؤیاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی 

 

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری...

 

 

هوای ابری تابستان

  • ۱۰:۴۲

من عاشق هوای ابری هستم مخصوصا اگر ابرها خاکستری باشند و بوی باران فضا رو پر کرده باشد. اما به نظرم این هوا وسط تابستان به جای خوشحال کردن، آدم رو دلگیر میکند مثل امروز! خیلی خوبه که هوا خنک شده اما بدجوری قلبم رو فشرده کرده :/

  • ۳۹۷

در جستجوی انگیزه

  • ۱۹:۴۵

* چند روزی هست که خیلی خیلی خیلی بی حوصله شدم. فعالیت های مختلفی تو ذهنم ردیف می کنم اما هیچ کدام را انجام نمی دهم حتی از علاقمندی هم کاری بر نمی آید فقط اگر مجبور شوم سر هم بندیشان می کنم. کسی می داند انگیزه قوی چطور ایجاد می شود؟ به نظر می رسد مشاوران و روانشناسان محترم به کل چیزی از این مقوله سرشان نمی شود و هر وقت توصیه هایشان را می شنوم یا مطالبی در این زمینه می خوانم یاد آن شاهزاده معروف فرانسوی می افتم که پرسید چرا این مردم در خیابان اعتراض می کنند؟ گفتند چون نان ندارند بخورند، گفت خب شیرینی بخورند!

* ضمنا در همین چند روز سایت ها و وبلاگ هایی که روزانه سر میزدم اغلب باز نمی شوند یا با کلی خطا و بدبختی نصفه نیمه مطالبی را نمایش می دهند :(( حتی غیر فعال کردن آنتی ویروس هم تاثیری نداشت. مشکل از اینترنت ما می باشد یا کلا سیستم اینترنتی مشکل دار شده یا چی؟؟؟

  • ۳۳۶
۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱
پیش به سوی ناشناخته ها...
Designed By Erfan Powered by Bayan